عشق به «سردار دلها» سرزمین نمیشناسد/ ارسال هدیهای از سوئیس برای زینب سلیمانی
تاریخ انتشار: ۱۲ فروردین ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۴۴۵۲۷۲
خبرگزاری فارس ـ گروه هنر: جوان که بود، دلباخته دختر همسایه میشود. دختر همسایه برای ادامه تحصیل به دانشگاه سوربن میرود. او هم همه تلاشش را میکند و با مشقت فراوان، یک سال بعد برای ادامه تحصیل در رشته ادبیات به فرانسه میرود. آنجا اما عشق خود را نمییابد و مردد است بین ماندن و بازگشتن. کمی بعدتر، دختری سوئیسی به او ابراز علاقه میکند، با هم ازدواج میکنند و پس از پایان تحصیلات به سوئیس میروند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«رحیم فردین» ۶۰ ساله، حالا بیشتر از ۴ دهه است که با همسر و ۴ فرزندش در سوئیس زندگی میکند، اما در همه این سالها، دلبستگی و غیرت خاصی نسبت به ایران اسلامی داشته است. به نحوی که معمولاً هر سال برای شرکت در راهپیمایی ۲۲ بهمن خودش را به ایران میرساند. این عِرق به ایران، به همسرش هم سرایت کرده است، تا جایی که وقتی حرف از واکسن و تزریق آن میشود، میگوید: سوئیس همواره تحت تأثیر آمریکاست و باید واکسن را از این کشور بخرد و حق انتخاب ندارد؛ یعنی حتی جرأت ابراز علاقه کردن به واکسن روسی را هم ندارد تا مبادا دچار غضب از سوی آمریکا شود. بنابراین در سوئیس تنها امکان تزریق واکسنهای آمریکایی وجود دارد و تا الان حدود ۱۶ درصد واکسینه شدهاند. اما همسرم دوست دارد واکسن ایرانی بزند و اعتقادی به واکسن آمریکایی فایزر ندارد.
او پس از ماهها که به دلیل شیوع ویروس کرونا به ایران سفر نکرده بود، نوروز امسال با تابلویی از شهید سلیمانی به ایران آمد تا آن را به بنیاد شهید سلیمانی و مشخصاً زینب سلیمانی تقدیم کند.
رحیم فردین نقاش حرفهای نیست و اثرش ایراداتی دارد. با اینحال، نیتش و تلاش او برای ابراز علاقه به سردار دلها از ۵ هزار کیلومتر آنطرفتر، قابل ستایش است
فردین البته نقاش حرفهای نیست و نقاشی او ایراداتی دارد. با اینحال، نیتش و تلاش او برای ابراز علاقه به سردار دلها از ۵ هزار کیلومتر آنطرفتر، قابل ستایش است. خودش در این باره میگوید: تا سه دهه قبل، نقاشی میکردم و همیشه جزء علایقم بود. مثلاً حدود ۲۵ سال قبل نمایشگاه نقاشی برپا کردم. یک خبرنگار محلی سوئیسی آمده بود و وقتی گزارش نمایشگاه را چاپ کرد، نوشته بود: auto didakt (نقاش خودآموخته). در آن نمایشگاه آثاری هم درباره دفاع مقدس کشیده بودم و آنها را از زوریخ به بِرن بردم و حدود یک هفته در سفارت ایران نمایشگاهی از آن آثار دفاع مقدسی برپا بود.
او ادامه میدهد: کمی بعدتر در وادی کار و معیشت و زندگی غرق شدم و همه آنها فراموش شد. تا اینکه این اواخر، دوباره فرصتی دست داده است تا به نقاشیکردن بازگردم. نقاشی دو ویژگی مثبت دارد؛ اولاً آرامش عجیبی به آدم میدهد، ثانیاً فرصت تفکر را پدید میآورد. بنابراین، با اینکه ساعتهای ایستادن مقابل بوم مکن است خستگی جسمی به همراه داشته باشد، اما نشاط روحی با خودش میآورد.
فردین با ذکر خاطراتی از سالهای دور میگوید: ایام جنگ تحمیلی خارج از کشور بودم و از اینکه رسانههای خارجی در حق ایران اجحاف میکردند؛ بسیار ناراحت بودم. به همین دلیل به نوعی موسیقی را برای خودم تحریم کردم و چندین سال فقط نوحههای سلیم مؤذنزاده را گوش میدادم. گاهی همسرم هم با اینکه معنی نوحهها را متوجه نمیشد، اما از لحن آهنگین آنها خوشش میآمد. چند سال قبل ماه محرم با همسرم ایران بودم و در مراسم دستههای عزاداری محله امامزاده حسن حضور داشتیم، ناخودآگاه دیدم او هم بر سینه میزند و این برایم جالب بود.
او به موضوع نوحههای آذری مرحوم مؤذنزاده باز میگردد و ادامه میدهد: در یکی از نوحهها، ماجرای ورود اسرای کربلا به بازار شام نقل میشود؛ جایی که سر حضرت زینب(س) را میشکنند اما ایشان همچنان خطاب به برادر میگوید: من با تو همدل و هماهنگم حسین جان. حالا این حکایت نقاشی من است که میخواستم با ترسیم آن به سردار دلها بگویم با تو همدل هستم.
شهید سلیمانی اهل گلایه و شکایت نبود و همواره پویا و در تکاپو بود، بدون اینکه ادعایی داشته باشد. او جانش را برای اسلام داد و مویش را برای خدمت به مردم سفید کرد
این هموطن ساکن سوئیس درباره نقاشی خود از شهید سلیمانی توضیح میدهد: ابتدا مدتی را برای طرح نقاشی صرف میکنم تا اجزا و ترکیب آن درست در بیاید. در واقع نقاشیهایم صرفاً رئال و مانند واقعیت نیست بلکه داستان کوچکی دارد و نمادهایش را یک به یک کنار آن میگذارم تا یک مفهوم کلی را منتقل کند. مثلاً در نقاشی شهید سلیمانی ابتدا مدتی را برای انتخاب یکی از عکسهای سردار وقت گذاشتم تا چهرهای شادمان باشد، چون از راهی که رفته است و از کرده خودش رضایت کامل دارد.
او با بیان اینکه شهید سلیمانی اهل گلایه و شکایت نبود و همواره پویا و در تکاپو بود، بدون اینکه ادعایی داشته باشد. او جانش را برای اسلام داد و مویش را برای خدمت به مردم سفید کرد؛ با این حال در نقاشی دست به سینه گذاشته و آماده خدمترسانی به مردم است. ضمن اینکه ساده زیست بود و این سادهزیستی را با یک سنجاق قفلی که پرچم جمهوری اسلامی ایران را با آن به سینهاش نصب کرده است، نشان دادم؛ نه مانند ژنرالهای روسی و آمریکایی که هزاران نشان و درجه لباسشان دارند.
فردین، چندین نسخه از تصویر شهید سلیمانی را میکشد تا سرانجام به آن چیزی که دوست دارد، نزدیک شود. نقاشی در مسیر انتقال به ایران کمی دچار صدمه میشود، بنابراین در ایران هم کمی آن را ترمیم میکند. او توضیح میدهد: در زمینه تابلو، قلبهایی کشیدهام که میگریند. اما خود سردار لبخند به لب دارد، انگار میخواهد به ما بگوید به حال خود گریه کنید، چون «داروی درد من شهادت است».
او تأکید میکند که بارها هنگام کشیدن نقاشی شهید سلیمانی، بیاختیار برای او اشک ریخته و این به دلیل خلوص شخصیت سردار دلهاست. فردین ابراز امیدواری میکند خانم زینب سلیمانی این هدیه را بپسندد.
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: سوئیس هدیه نوروزی بنیاد شهید سلیمانی زینب سلیمانی شهید سلیمانی ابراز علاقه سردار دل ها نوحه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۴۴۵۲۷۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
منیژه، زنی که آفتاب تن برهنه اش را ندیده است / از محو شبانه نقاشی شاهنامه تا توسل به فردوسی برای حجاب!
عصر ایران نوشت: حجه الاسلام سیداحمد علم الهدی که گویا دغدغهای مهمتر از حجاب ندارد، در خطبههای این هفته نیز بدان پرداخته و این بار گفته است: اصلاً حجاب متعلق به فرهنگ ایران است. حتی آن زمان که هنوز اسلام وارد ایران نشده بود، حجاب فرهنگ ایرانیان بود؛ بهخصوص در تاریخ ایران باستان و انعکاس این فرهنگ را میتوان در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی دید؛ آن زمان که از قول منیژه به عنوان نماد یک زن فرهیخته و ایرانی نقل میکند:
منیژه منم، دخت افراسیاب
برهنه ندیده تنم آفتاب.
این که اساساً استناد به منیژه در شاهنامه، چقدر با هدف ترویج حجاب و عفاف سازگار است را به شاهنامه شناسان وامی گذاریم (پی نوشت را ببینید) * ولی عجالتاً از آقای علم الهدی که در خطبههای نماز جمعه، اشارهای هم به تاریخ و فرهنگ و ادب ایران زمین کرده است تشکر میکنیم و در عین حال از ایشان پرسیم: ماجرای بهار ۱۳۹۰ میدان فردوسی مشهد یادتان است؟
خودتان را معذب نکنید، به خاطرتان میآوریم: آن سال، به مناسبت هزاره سرایش شاهنامه فردوسی - که شما نیز او را به درستی "حکیم" خواندید - مجموعه از نقاشیهای دیواری با موضوع شاهنامه به مساحت ۲۲۰۰ متر در میدان فردوسی مشهد رسم شد. خلق این اثر هنری حدود یک سال به طول انجامید ولی یک ماه بعد از رونمایی از آن، اداره حفاظت از املاک آستان قدس رضوی، شبانه تعدادی کارگر به محل فرستاد و کل اثر را تا صبح با رنگ سفید محو کردند و از بین بردند!
آقای علم الهدی!
این شاهنامهای که امروز شما بدان استناد میکنید تا ثابت کنید که حجاب یکی از مظاهر فرهنگی ایرانیان است، همان شاهنامهای است که روی نقاشی هایش در شهری که شما امام جمعه اش بوده اید، شبانه رنگ پاشیدند و شما هیچ نگفتید!
اگر آن روز، مانع از کار غیر فرهنگی محو نقاشیهای شاهنامه میشدید و لااقل به دوستان تان میگفتید که شاهنامه را حکیمی به نام فردوسی سروده و حتی در آن به حجاب نیز اشاره کرده است، امروز استنادتان به این اثر ملی برای ترویج حجاب، دلنشینتر بود.
جوانان هنرمند کشور، یک سال در گرما و سرما، عاشقانه کار کردند تا این اثر هنری را خلق کنند
ولی یک روز صبح، دیدند که عدهای شبانه روی هنرشان رنگ سفید پاشیده اند؛ به همین راحتی، به همین تلخی!
شما درست میگویید آقای علم الهدی! زنان ایرانی در طول تاریخ و حتی هزاران سال قبل از اسلام، به شهادت آثار و روایت مورخین، بانوانی نجیب بوده اند با تن پوشهایی از پاکدامنی. اما چرا شما و همفکران تان - فارغ از موضوع شاهنامه - همواره نسبت به تاریخ و تمدن ایران بی مهری میکنید و حتی گرامیداشت کوروش را برنمی تابید ولی نیاز که پیدا میکنید دست به دامن ایران باستان میشوید؟! چگونه حتی در شهری که شما امام جمعه اش هستید، دور میدان فردوسی، نقاشیهای شاهنامه هم تحمل نمیشود ولی صحبت از حجاب که میشود یادتان میافتد در همان شاهنامهای که روی نقاشی هایش رنگ پاشیده و محوش کرده اند، زنی به نام منیژه وجود دارد که آفتاب تنش را برهنه ندیده است؟!
میدان فردوسی مشهد بعد از نقاشی و بعد از محو کردن آن
بگذارید یک چیز را خیلی رک و صریح به شما بگوییم آقای علم الهدی: کسانی که کمر همت بستند به نابودی و نادیده انگاری تاریخ و تمدن و فرهنگ ایرانی و حتی همین الان هم پدیدههای ایرانی مانند نوروز خار چشم شان است، اگر بیشتر از دشمنان دین، به ایمان مردم خیانت نکرده باشند، کمتر نکرده اند. تریبون دارهایی که سالها فرهنگ ایرانی را در برابر دین قرار دادند و دو راهی جعلی ایرانیت و اسلامیت را پیش روی مردم و خاصه جوانها گذاشتند، عامل بسیاری از دین گریزیهایی هستند که نتیجه اش را در خیابانها میبینند و بعد، از پلیسها میخواهند که محصول کارشان را دستگیر کنند!
راستی بد نیست یک نکته را هم با امام جمعه محترم مشهد در میان بگذاریم: اگر بانوان ایرانی در طول تاریخ هزاران ساله ایران، پوششهایی برازنده زنان عفیف داشتند و به قول شما با حجاب بودند، به خاطر حضور ماموران حکومتی بر سر کوی و برزنها برای تحمیل نوع خاصی از پوشش نبود؛ به خاطر "باورهای فرهنگی" شان بود که بعد از اسلام نیز "ایمان دینی" بدان افزوده شد.
بروید ببینید چه کسانی با تبر به جان فرهنگ اصیل ایرانی افتادند تا آن باورهای فرهنگی - که امروز بدانها نیازمندشده اید - به محاق برود؟ و باز بررسی کنید چه کسانی، دین را هزینه منافع خود کردند و به جان "ایمان دینی" مردم افتادند؛ احتمالاً شما نیز به این نتیجه خواهید رسید که ضاربان فرهنگ ایرانی و تخریب کنندگان دین مردم، نه دو دسته که دست بر قضا یک گروه اند!
پی نوشت:
* منیژه اساساً ایرانی نبود بلکه دختر افراسیاب یعنی دختر دشمن ایران بود و برای رسیدن به بیژن او را بی هوش کرد و، چون بیژن به هوش آمد، خود را در آغوش منیژه دید و باقی قضایا! عجیب است که از بین همه زنان تاریخ و افسانه ها، علم الهدی برای ترویج حجاب و عفاف به منیژه استناد کرده و او را فرهیخته هم نامیده است!